باور

  • خانه 

کربلا

07 مرداد 1402 توسط نساء خیری پور


چه بگویم که چه شد یا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحه‌ ی چادر مادر آمد … .

پسرم! دست مریزاد! قیامت کردی … .
تا نفس داشتی از عشق، حمایت کردی

از تماشای تو مهتاب پر از نور شود …. .
چشم شوری که تو را چشم زده کور شود

آسمان‌ها همه یکپارچه بارانیِ توست ..
من بمیرم، عرق شرم به پیشانی توست

داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد ..
رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد

مشک خالی شده، برخیز که تا برگردیم
اتفاقی است که افتاده؛ بیا برگردیم …

آه ! برخیز که گهواره به غارت نرود
دختر فاتح خیبر به اسارت نرود…

 

 نظر دهید »

روز نگاشت

07 مرداد 1402 توسط نساء خیری پور

┅┄「روز نگاشت. . . 🌤」┅┄

•|♢کربلا با همه‌ی عظمتِ تاریخی‌اش، فقط
ماجرای ساده‌ی یک خیانت بود…
خیانتی که همه‌ی ما در سطوحی مختلف، دائماً با آن روبرو
یا به آن مبتلا می‌شویم!
همه نمی‌توانند مقام امام را درک کنند!
همه نمی‌توانند
“خطر نفهمیدنِ حریم امام”
را بفهمند!
همه نمی‌توانند سرعت و سبک حرکت خود را با امام به گونه‌ای تنظیم کنند که به خیانت کوفیان مبتلا نشوند!
فقــط کسانی می‌توانند خود را
از این خیانت
حفظ کنند، که باور کنند؛
امام، تنها صراطِ مستقیم، به‌سمت خداست!
و کسی که امام را نمی‌فهمد و ندارد فقط دور بازیهای کودکانه‌ی دنیا چرخ میزند.♢•|

#پرقدروماناباشید

 نظر دهید »

مطالبی راجع به ابوالفضل العباس

07 مرداد 1402 توسط نساء خیری پور

▪️در زیارات و کلماتی که از ائمه علیهم‌السّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا.

▪️بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌ای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما! نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا این‌که به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس -برادر بزرگتر- جعفر، عبدالله و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین‌بن‌علی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا این‌که مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.

▪️وفاداری حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفی در همه دهانها است که امام حسین علیه‌السّلام حضرت اباالفضل را برای آوردن آب فرستاد. اما آنچه که من در نقلهای معتبر -مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابن‌طاووس- دیدم، اندکی با این نقل تفاوت دارد. که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر این‌طور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آن‌قدر بر این بچه‌ها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات -شعبه‌ای از نهر فرات که در منطقه بود- رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نام‌آوران بی‌نظیر است. دیگری هم برادر جوان سیوچند ساله‌اش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناخته‌اند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافند. برای این‌که خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس میکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آن‌طور که نقل میکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمه‌ها ببرد. در این‌جا هر انسانی به خود حق میدهد که یک مشت آب هم به لبهای تشنه خودش برساند؛ اما او در این‌جا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فَذَکِّر عطش الحسین»؛ به یاد لبهای تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علی‌اصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ میدهد و امام حسین علیه‌السّلام ناگهان صدای برادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد: «یا اخا ادرک اخاک».

 

 نظر دهید »

وقایع روز نهم محرم الحرام

06 مرداد 1402 توسط نساء خیری پور

🏴وقایع روز نهم محرم سال ۶۱ ق

✍🏻در روز نهم محرم سال ۶۱ شمر بن ذی الجوشن با نامه ای كه از عبیداللّه داشت،پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
👹شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود،از عبیداللّه بن زیاد امان نامه ای برای خواهر زادگان خود و از جمله حضرت عباس(ع) گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
👹 شمر نزدیك خیام امام حسین(ع) آمد و عباس،عبداللّه،جعفر و عثمان (فرزندان امام علی(ع)كه مادرشان ام البنین بود)را طلبید.آنها بیرون آمدند، شمر گفت:از عبیداللّه برایتان امان گرفته‌ام.آنها همگی گفتند:خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟
🔺در این‌روز اعلان جنگ شدو حضرت عباس(ع) امام(ع)را باخبر كرد. امام حسین(ع)فرمود:ای عباس! جانم فدای تو باد،بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
🔺حضرت عباس(ع) رفت و خبر آورد كه اینان می‌گویند:یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
🔺امام حسین(ع)به عباس فرمودند: اگر می‌توانی آنها را متقاعدكن جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال ميداند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم….

 نظر دهید »

وقایع روز هفتم محرم

06 مرداد 1402 توسط نساء خیری پور

🏴وقایع روز هفتم محرم سال ۶۱ ق

✍🏻عمربن سعدنامه‌ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که:با سپاهیان خود بین امام حسین(علیه‌السلام) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز،به طوری که حتی قطره‌ای آب به امام (علیه‌السلام) نرسد،‌‌
🔺یکی از آنها فریاد زد:‌ای حسین!… به خدا سوگند که قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!
🔺حضرت فرمود:«خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.»حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام(علیه‌السلام) عملی گشت.

🔺امام حسین (علیه‌السلام) سپاه دشمن را چنین نفرین کرد:
بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن،و بر ایشان تنگی و قحطی (همچون سالهای قحطی یوسف در مصر) پدید آور و آن غلام ثقفی(حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند.زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد.

🔺تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین(ع) آمده بودند را، بالغ بر ۳۰ هزار جنگجو نوشته‌اند.

📚{۱.فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی،}
📚{۲.مقتل الحسین(مقرّم)،ص۱۹۹}
📚{۳.بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۶}.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

باور

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس