روایت _ داستانی
#خشم و #عصبانیت
#روایت_داستانی
در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است که خداوند، دو فرشته را برای عذاب قومی مأمور کرد. هنگامی که آنها به سراغ این مأموریت خود رفتند، مردی به ظاهر نورانی را که آثار پارسایی و صلاح از او آشکار بود دیدند که در حال تضرّع و زاری به درگاه خدا است. یکی از آن دو، به دیگری گفت: «این مرد، دعا کننده را دیدی؟ »دیگری گفت: آری، ولی من مأموریتم را انجام میدهم»دومی گفت: من، هیچ کاری نمی کنم، تا به پیشگاه خدا، پروردگارم باز گردم (و دستور جدیدی بگیرم) هنگامی که به پیشگاه خداوند عرضه داشت که«پروردگارا! من به آن شهر که رسیدم، یکی از بندگان تو را دیدم که در حال دعا و تضرّع است. »دستور آمد که برو و مأموریتت را انجام ده (و شهر را زیر و رو کنید)،
فإنّ ذلک رجل لم یتغیّر وجهه غضبا لی قطّ،
او مردی است که هرگز، چهره اش از خشم در راه من، متغیّر و بر افروخته نشده است (و ذره ای غیرت دینی نداشته).
این مطلب نشانگر اهمیت مسائل اجتماعی و ارتباطهای انسانی است.
به قول حضرت استاد آیت الله جوادی آملی در اسلام به من چه و به تو چه نداریم.
همه مسائل اجتماعی به افراد جامعهگره خورده و مرتبط است و کسینباید از بار مسؤلیت شانی خالی کند.
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#منبر_آماده #منبرکوتاه #تربیتی
———-
بحار الانوار، جلد ۹۷، صفحه ۸۹،
حدیث ۶۰.